قسمت اول
▪️سازماندهی منافقین در اردوگاه
سال ۶۷ که قطعنامه ۵۹۸ از طرف حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه)، پذیرفته شد، تصور اسرا این بود که به فاصله کوتاهی معاهدۀ صلح بین ایران و عراق امضاء و تبادل اسرا انجام میشه، اما برخلاف تصور ما، صدام عملیاتهای سنگینی در جبهههای غرب و جنوب انجام داد و نه تنها جنگ تموم نشد و تبادل اسرا انجام نشد، بلکه آتش جنگ از نو شعلهور شده بود و عراق هنگامی که ایران دست از جنگ کشیده بود توانست تعداد زیادی اسیر جدید بگیرد به طوری که در طول یکی دو ماه به اندازه کل هشت سال جنگ، عراق اسیر گرفت. بر اثر این شرایط به تدریج آزادی رو برای اسرا به یه رؤیایی دستنیافتنی تبدیل شد. خصوصاً اینکه ماهها بعد از برقراری آتشبس، هیچ نشانه و شواهد مشخصی از اجرای مفاد قطعنامه ۵۹۸ دیده نمیشد و تبادل اسرا در کار نبود.
مجموعۀ این شرایط و ابهام کامل نسبت به آینده و نبودن کورسویی از امید برای بازگشتن به ایران، سبب شد منافقین دست بکار شده و با اعزام افراد قوی و سخنور به اردوگاههای مختلف و با تبلیغات دروغین و وعدههای فریبنده، از اسرا دعوت کنن که به اونا پناهنده بشن تا شرایط اعزام اونا رو به کشورهای اروپایی و اعطای پناهندگی و تهیۀ امکانات رفاهی و غیره فراهم بشه. طبیعی بود توی همچین شرایطی که بر حسب شرایط عادی، هیچ امیدی به آزادی وجود نداره، عدهای صرفا برای خلاصی از شرایط موجود، فریب این تبلیغات رو بخورن و پناهنده بشن!
یه روز یکی از بچهها به من گفت: فلانی، تعدادی از این افراد مسئلهدار در هر سه آسایشگاه بند یک کِش به دستشون بستن، قضیه چیه؟
من هم نمیدونستم قرار شد تحقیق کنیم ببینیم هدف و منظور از اینکار چیه؟ بعد از تحقیقی که بچهها کردن، مشخص شد، اینکار با خط دهی امیر به منظور ایجاد هماهنگی بین کسانی که قرار بود به منافقین پناهنده بشن انجام میگرفت.
محمد سلطانی(رحمان) | ۷
آزاده تکریت ۱۱