- نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار
- 28 آگوست 2020
- کد خاطره 13248
- 1010 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
سروداودی، کد 520
موضوع:پسرم نگران نباش
سر پُستِ نگهبانی بودم که نامهای به دستم رسید، نامه از آمدن پدر به جبهه خبر میداد، بدون هیچ معطلی از فرمانده اجازه گرفتم و به شهر رفتم تا پدر را ببینم، باید او را به هر بهانهای از آمدن به جبهه منصرف میکردم.
اگر او هم به منطقه میآمد، دیگر مردی در خانه باقی نمیماند تا از خانواده محافظت کند، پس از کلی جستوجو، او را یافتم، به نزدش رفتم و گفتم: «پدر! خانواده چه میشود؟ آنها تنها هستند و به مردی نیاز دارند تا حمایتشان کند».
با قلبی سرشار از ایمان، نگاهی به آسمان کرد و گفت: «پسرم! نگران نباش؛ خدا بالای سر ماست و او بهترینِ حافظان است».
شهید محمد فرزانه ـ متولد ۱۳۴۱ آمل ـ شهادت ۱۳۶۵ شلمچه
راوی: قنبرعلی فرزانه
تهیه و تنظیم از: سروداودی، کد ۵۲۰
http://www.khaterateshohada.ir/?p=13248