- نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار
- 06 آگوست 2020
- کد خاطره 12614
- 698 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
شفیق فکه، شبکه ایثار
موضوع : زیركی و هوشمندی
یك روز به اتفاق بابا رستمی و چند نفر دیگر برای شناسایی رفتیم . دیدیم عراقی ها چند تانك ارتش را برده بودند و ابتدای جاده سوسنگرد در جای معراج شهدا گذاشته بودند و خودشان فرار كرده بودند. ما مشاهده كردیم كه سه چهار تانك خراب آنجا هست چون من زرهی بودم تا حدودی با تانك آشنایی داشتم . به راه آهن رفتیم . به سمت كارخانه ذوب آهن رفتیم هیچ كس در آنجا حضور نداشت در كاترپیلار اتاقهایی وجود داشت كه متعلق به مهندیسین بود. در اتاق دو عدد تخت و دوتا یخچال و قالیچه وجود داشت و همه چیز دست نخورده و افراد فرار كرده بودند. به دنبال نگهبان گشتیم كه علت خالی بودند كارخانه را بدانیم اما هیچ كس نبود . روبروی كارخانه روستایی بود كه به آنجا رفتیم و گفتند: عراقی ها خمسه خمسه می زنند و گفتند: نیروهای نگهبانی به شهادت رسیده اند و ما فرار كردیم و هیچ كس نیست . برای ما در آن مقطع چیز عجیبی بود كه كارخانه ای با آن عظمت رها شده و خوب در كاترپیلا كلی لودر و بلدوزر بود. مقداری جلوتر رفتیم به پل راه آهن رسیدیم از كنار درختها كه می خواستیم عبور كنیم عراق چند گلوله زد كه می گفتند : خمسه خمسه است. این گلوله ها صدای عجیب داشت می گفتند عراقی ها در همین درختها هستند . بعد از شناسایی كاترپیلا به اهواز برگشتیم كه نیروها ببریم و مستقر كنیم آن زمان سه گردان داشتیم گردان حر اباذر و مقداد . فرمانده یكی از گردانها سید هاشم درچه ای بود و فرمانده دیگر شهید حاج احمد تیك عیش و یك گردان هم به عنوان پشتیبانی داشتیم . ما در همان درختها جلوی عراقی ها مستقر شدیم كه سمت راست روستایی به نام دهلاویه بود وقتی برای شناسایی رفتیم از برادر درچه ای پرسیدیم كه چكار كنیم ؟ ایشان گفتند: هیچی وقتی ما برای شناسایی می رویم هركجا كه برویم تكان نمی خوریم تا عراقی ها روند چون عراقی ها اسلحه های خوبی دارند بهترین سلاح تیربار كلاش دارند و ماهیچگونه امكاناتی نداریم .
محل مصاحبه :سوسنگرد
راوی خاطره: محمد تقی لوخی
منبع خاطره: سایت خاطرات شهدا
http://www.khaterateshohada.ir/?p=12614