- نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار
- 04 آگوست 2020
- کد خاطره 11541
- 1325 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
شفیق فکه، شبکه ایثار
موضوع : ایثار و فداكاری
چند ماهی از تجاوز رژیم بعثی عراق به خاك میهن اسلامی نگذشته بود كه كاروانی متشكل از سپاه و بسیج به فرماندهی سردار دلاور اسلام ، شهید محمد رستمی ، از خراسان عازم جنوب شدند . كاروان در كوی نیرو بعد از چهار شیر مستقر شد. نیروهای سپاه و بسیج با امكانات بسیار محدود با عراقیهای تا دندان مسلح مردانه جنگیدند . دشمن كه در حال پیشروی در مناطق ا… اكبر دبّ حردان ، دشت آزادگان و غیره بود زمین گیر شده بود بطوری كه سقوط شهراهای اهواز و آبادان كه به نظر می رسید قطعی است ، برای دشمن عیر ممكن شده بود . شبها بسیار سرد بود و ما با داشتن یك یا دو پتو بشدّت سرما می خوریدم ، تصمیم گرفتیم كه به اتاق فرماندهی رفته و شدیداً اعتراض كنیم ، دست جمعی راه افتادیم . وقتی درب اتاق را باز كریدم ، با كمال تعجب مشاهده كردیم كه شهید بزرگوار، رستمی ، و دیگر برادران بدون پتو ، در حالیكه از شدّت سرما زانوهایشان را بغل گرفته اند ، به خواب رفته اند ، آنگاه خجل و شرمنده برگشتیم و ارزش پتوهایمان را بیشتر احساس كردیم .
محل مصاحبه : نامعلوم
راوی خاطره: برادر محمد خراسانی
منبع خاطره: سایت خاطرات شهدا
http://www.khaterateshohada.ir/?p=11541