- نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار
- 04 آگوست 2020
- کد خاطره 11534
- 1085 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
شفیق فکه، شبکه ایثار
موضوع خاطره: شجاعت و شهامت
در یك مورد ایشان به من مأموریت داد برای دستگیری افرادی كه در جریان طبس می خواستند بیایند از هواپیماهای آمریكایی جعبة سیاه را ببرند یك نماینده از نیروی هوایی ارتش بود. من هم به عنوان فرمانده این گروه بودم كه به من مأموریت داد كه آنجا بروم دو چیز در ذهنم هست كه در آنجا به من توصیه كرد. چون مأموریت بسیار حساسی بود. آنموقع آقای صفایی فرمانده بود و به آقای رستمی گفته بود كه من یك نفر می خواهم كه برود این مأموریت را انجام بدهد و اگر حتی فرمانده نیروی هوایی آمد، اگر بنی صدر آمد، و دستگیر كند برای من بیاورد. می توانی و چنین نفر را داری، ایشان به من پیشنهاد كرد كه من نظرم است كه آنجا بروید، گفتم: اشكالی ندارد. دو چیز را ایشان به من توصیه كرد: یكی اینكه بجز خدا از كسی نترس. از بنی صدر هم نترس. از هیچكس نترس، چون مأموریت، مأموریت بسیار حساسی بود یعنی ایشان اینطور برای من صحنه را درست كرده بود كه اگر بنی صدر هم آمد شما دستگیرش كن و اینجا بیاورش دوم اینكه ایمان و اخلاص را در اینكار از دست نده. احتمال دارد شما در این مأموریت كشته شوی، حالا چه به دست خودی و چه بدست بیگانه، به همین جهت ایمان و اخلاص را در اینكار از دست نده. این توصیه هایی بود كه ایشان در آن موقع به من كرد.
محل مصاحبه : نامعلوم
راوی: برادر علی معدنی
منبع خاطره: سایت خاطرات شهدا
http://www.khaterateshohada.ir/?p=11534