×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

خاطرات سایت

خاطرات شهدا

امروز : جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Friday, 22 November , 2024  .::.  خاطرات منتشر شده : 0 خاطره
شهید بابامحمد رستمی رهورد
شفیق فکه، شبکه ایثار

یكدفعه كه از كردستان برگشته بود به من گفت : خانم بیا تا یك خاطرة شیرین برایت تعریف كنم . می گفت : یك خانم معلّم مجرّدی در سپاه سقّز فعّالیت می كرد ، از طرفی با یكی از نیروهای پاسدار كه می دانستم مجرّد است صحبت كردم كه می خواهی ازدواج كنی یا نه ؟ گفت : كجا ؟ با چه كسی ؟ گفتم : همین جا ، با فلانی . گفت : بلی ، می گفت : همان جا برنامة عقد و عروسی را راه انداختیم و این دو نفر را به خانة بخت فرستادیم، الان هم‌، آن‌ زوج در مشهد هستند و با ما ارتباط دارند.
محل مصاحبه: نامعلوم

راوی: خانم زهرا بهادری

منبع خاطره: سایت خاطرات شهدا

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.