- نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار
- 04 آگوست 2020
- کد خاطره 11068
- 8048 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
شفیق فکه، شبکه ایثار
موضوع : مقدمات و مؤخرات نماز
ایشان در زمان سربازیش كه سربازی خدمت می كند یك شب احتیاج به آب پیدا می كند . این نسبت به عقیده محكم و پایبندی به اجكام و دین اسلام ـ شب زمستان بوده به هر در می زند كه برود زیر آب آبی پیدا نمی كند . حوضی در پادگان بوده و او می رود یخ حوض را می شكند و داخل یخها غسل می كند . مسؤل گشت ایشان را می بیند و به عنوان مجرم بازداشتش می كند تا صبح ،می برندش خدمت مسؤل پادگان كه ایشان چنین كاری كرده است و نظم پادگان را بهم زده است . رفته داخل حوض آب . بعد فرمانده پادگان ایشان را احضار می كند و در اتاق آنهاصحبت می كند و می گوید چرا این كار را كردی ؟ چرا رفتی داخل آب چرا نظم را بهم زدی پدرت را در می آورم ، ایشان در جواب می گوید : من یك مسلمان هستم و نیاز به نماز دارم باید غسل می كردم و به همین خاطر هم داخل آب رفتم . شما می گویی من نباید می رفتم غسل بكنم . با توجه به اینكه یه بچه مسلمان هستم. بعد ایشان یك مقداری تهدید كرده بودند . و یك پاكتی به ایشان داده بود و گفتند : دوباره این كار را نكنی . در آن زمان می گفت :من گفتم : حتماً داخل پاكت چیزی نوشته كه می خواهند مرا به بازداشتگاه بفرستند. رفتم بیرون و پاكت را باز كردم دیدم یك صد تومانی كه آن زمان صد تومان خیلی ارزش داشت كه ایشان داخل پاكت گذاشته بود ، برای این عملی كه من انجام داده بودم.
محل مصاحبه : نامعلوم
راوی: ن. م رهبر
منبع خاطره: سایت خاطرات شهدا
http://www.khaterateshohada.ir/?p=11068