×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

خاطرات سایت

خاطرات شهدا

امروز : جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Friday, 22 November , 2024  .::.  خاطرات منتشر شده : 0 خاطره
شهید بابا محمد رستمی رهورد
شفیق فکه، شبکه ایثار

موضوع : مقدمات و مؤخرات نماز

ایشان در زمان سربازیش كه سربازی خدمت می كند یك شب احتیاج به آب پیدا می كند . این نسبت به عقیده محكم و پایبندی به اجكام و دین اسلام ـ شب زمستان بوده به هر در می زند كه برود زیر آب آبی پیدا نمی كند . حوضی در پادگان بوده و او می رود یخ حوض را می شكند و داخل یخها غسل می كند . مسؤل گشت ایشان را می بیند و به عنوان مجرم بازداشتش می كند تا صبح ،می برندش خدمت مسؤل پادگان كه ایشان چنین كاری كرده است و نظم پادگان را بهم زده است . رفته داخل حوض آب . بعد فرمانده پادگان ایشان را احضار می كند و در اتاق آنهاصحبت می كند و می گوید چرا این كار را كردی ؟ چرا رفتی داخل آب چرا نظم را بهم زدی پدرت را در می آورم ، ایشان در جواب می گوید : من یك مسلمان هستم و نیاز به نماز دارم باید غسل می كردم و به همین خاطر هم داخل آب رفتم . شما می گویی من نباید می رفتم غسل بكنم . با توجه به اینكه یه بچه مسلمان هستم. بعد ایشان یك مقداری تهدید كرده بودند . و یك پاكتی به ایشان داده بود و گفتند : دوباره این كار را نكنی . در آن زمان می گفت :من گفتم : حتماً داخل پاكت چیزی نوشته كه می خواهند مرا به بازداشتگاه بفرستند. رفتم بیرون و پاكت را باز كردم دیدم یك صد تومانی كه آن زمان صد تومان خیلی ارزش داشت كه ایشان داخل پاكت گذاشته بود ، برای این عملی كه من انجام داده بودم.

 

محل مصاحبه : نامعلوم

راوی: ن. م  رهبر

 

منبع خاطره: سایت خاطرات شهدا

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.