- نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار
- 07 آگوست 2020
- کد خاطره 10337
- 1027 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
شفیق فکه، شبکه ایثار
موضوع : خاطرات ورزشی
در محوطة راه آهن شهر منتظر شروع كشتی بودیم. جمشید خان رئیس كشتی گیران چوخه حریف می طلبید همچنان منتظر نشسته بودیم كه دیدیم، جوانی خوش اندام و ورزیده كه سرباز هم بود جلو آمد به او گفتند: بهتر است با نفرات دوم یا سوم كشتی بگیری! گفت: نه من فقط با جمشید خان می خواهم كشتی بگیرم. خلاصه دور میدان دوری زد. پیشانی و شال سبز سیدی را كه در جمع بود بوسید. مبارزه شروع شد. دست به گریبان شدند و بعد از چند دقیقه دیدم كه آن جوان پاهای جمشید خان را بالا برد و با پشت به زمین كوبیدش. جمشید خان شكست خورده و همراه با طرفدارانش صحنه را ترك كردند این ماجرا گذشت تا اینكه در سپاه مشغول خدمت شدم، و یكبار دیگر آنجا با این جوان روبرو شدم آن موقع بود كه فهمیدم آن جوان همین شهید رستمی است.
نام نام خانوادگی راوی: صدیقه كشكی
منبع خاطره: سایت خاطرات شهدا
http://www.khaterateshohada.ir/?p=10337