روز سوم، نزدیک به نیمی از بچه هایی که برای آموزش آمده بودند، حذف شدند. در مجموع، کمتر از هفتاد نفر برای ادامه دوره نگه داشته شدند. سرعت کار و شیوه آموزش آن چنان با ریتمی تند انجام می شد که سه ساعت خوابیدن متوالی در ۲۴ ساعت به یک آرزوی دست نیافتنی تبدیل شده بود.
کمی که از ظهر گذشت. رفت و آمد انجام نمی شد. نماز ظهر و عصر را خواندیم. فرصت خوبی بود برای جواب دادن به سوال های ناصر حمزه ای. سنگری که در آن قرار داشتیم، مشرف بود به جاده خاکی. سمت راست را نشان دادم و گفتم:«این جاده خاکی رو ادامه بدی، میرسی به کانال ها و پشت خاکریز عراقی ها که ادامه پیدا میکنه سمت پایین و میرسه به خط پدافندی خودمون.