کمی که از ظهر گذشت. رفت و آمد انجام نمی شد. نماز ظهر و عصر را خواندیم. فرصت خوبی بود برای جواب دادن به سوال های ناصر حمزه ای. سنگری که در آن قرار داشتیم، مشرف بود به جاده خاکی. سمت راست را نشان دادم و گفتم:«این جاده خاکی رو ادامه بدی، میرسی به کانال ها و پشت خاکریز عراقی ها که ادامه پیدا میکنه سمت پایین و میرسه به خط پدافندی خودمون.