اهالي ده با صداي سيدي عفواً عفواً از راننده و سربازها عذرخواهي ميكردند. ازطرفي راننده نيز با آنها مشاجره ميکرد و ما نظارگر اين ماجرا بوديم.در همين اثنا يكي از زنان كُرد از فرصت استفاده نموده، دستمالي را از شيشه اتوبوس بهداخل انداخت...
داشتم از سنگر فرماندهی خارج میشدم که ازم خواست نقشه منطقه را که در دست داشتم، باز کنم. دستورش را اجرا و نقشه را پهن کردم. او انگشتش را روی آبزیادی گذاشت و گفت:«قرارگاه معتقده کلید عملیات آزادسازی مهران اینجاست. توکل به خدا کنید و کار رو شروع کنید تا زودتر به نتیجه برسیم.»