یک دوربین دید در شب در آنجا بود دوربین کشیدم و سنگر های عراقی را دیدم در همین حال در کنار سنگر های عراقی ها چند تا از پیکر شهدا ارمیده بودند حالم را دگرگون کرد از عملیات کربلای ۵ و۸ در آن نزدیکی ها جامانده بودند میخواستم دوستان شهیدم را صدا کنم آی بچه های گردان انصار بچه های گردان عمار بچه های گردان شهادت ...
در کدام ارتش دنیا فرمانده لشگر از همه نیروها جلوتر پیشروی میکند هنوز هیچ رزمنده ای آنجا نبود باز صبح فردا یکی از سایت های موشکی عراقی ها داشتند مقاومت میکردند خود رضا دستواره آمد یک دسته از گروهان را جدا کرد برای پاکسازی سایت موشکی.