شهیدی که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا…. «شهید سیفالله شیعهزاده» از شهدای بهزیستی استان مازندران که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید که او خانوادهای ندارد. کم سخن میگفت و با سن کم بیسیمچی بودن را قبول کرده بود. سرانجام توسط منافقین اسیر شد منافقین پس از […]
زندگی نامه شهید طالب حیدری در سال ۱۳۴۳ در خانواده متدین متولد شد. در نوجوانی در کنار تحصیل به کار کردن مشغول شد تا کمک خرج خانواده باشد. وی در دوران انقلاب در جلسات و فعالیت های انقلابی شرکت میکرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل بسیج جز اولین افرادی بود که در […]
نیروها توجیه بودند و می دانستند که ممکن است در همین فاصله، جسد شهید به دست نیروهای گشتی دشمن بیفتد. هرچه به ارتفاعات نزدیک تر می شدیم، باران تبدیل به برف و کولاک میشد. زمین و زمان، همه چیز دست به دست هم داده بودند و به یکباره شرایط تغییر کرده بود. درد و ناله دو مجروح و ناامنی راه، که تنها مسیر بود و پیچیده شدن شرایط، باعث شده بود تا از ادامه مسیر ناامید شویم.
فقط زمانی که قصد نماز خواندن داشتند، پوتین را از پای خود در می آوردند؛ در طول پنج مرحله ی عملیات استراحت نداشتند. منطقه عملیات لشکر ۱۷ وسیع بود و در روزهای اول امکان استفاده از هیچ نوع وسیله نقلیه ای وجود نداشت.
مطمئن باشید که دین خدا و اسلام را خود خداوند به واسطه ی حجت خودش بر روی زمین محافظت می کند و حجت خدا بر روی زمین که امام زمان(عج) هستند به واسطه ی نائب آن حضرت که بلاشک مقام معظم رهبری هستند مدیریت می شود و وظیفه ی ما در این برهه از زمان که تمام کفر مقابل اسلام ایستاده اند تا آن را تضعیف و به خیال پوچ و بیهوده ی خود نابود کنند، سنگین است.
وقتی دید من ول کن نیستم ، رفت سراغ اخوی بنده که بیاد وساطت کنه موهاش رو نزنه اما مقبول نشد.
همه چیز به خوبی پیش می رفت تا اینکه آقای عزیز جعفری به شرح عملیات پیش رو رسید. وقتی مسیر های تهاجم و شیوه پشتیبانی را شرح می داد،《حسین اسکندر لو》 اجازه خواست و به مدل ارائه ایشان ایراد گرفت.
این شهید در این وصیت نامه می نویسد : ریاست محترم دبیرستان ، معلم عزیزم ، شما را به عنوان وصی خودم انتخاب می کنم. چراکه می دانم پدر و مادرم وقت خواندن وصیت نامه من را ندارند .