×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

خاطرات سایت

خاطرات شهدا

امروز : شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Saturday, 23 November , 2024  .::.  خاطرات منتشر شده : 0 خاطره
شهید بابا محمد رستمی رهورد
06 آگوست 2020

برای ما در آن مقطع چیز عجیبی بود كه كارخانه ای با آن عظمت رها شده و خوب در كاترپیلار كلی لودر و بلدوزر بود. مقداری جلوتر رفتیم به پل راه آهن رسیدیم از كنار درختها كه می خواستیم عبور كنیم عراق چند گلوله زد كه می گفتند: خمسه خمسه است.

شهید بابا محمد رستمی رهورد
04 آگوست 2020

ما در همان درختها جلوی عراقی ها مستقر شدیم كه سمت راست روستایی به نام دهلاویه بود وقتی برای شناسایی رفتیم از برادر درچه ای پرسیدیم كه چكار كنیم

شهید بابا محمد رستمی رهورد
04 آگوست 2020

در اتاق دو عدد تخت و دو تا یخچال و قالیچه وجود داشت و همه چیز دست نخورده و افراد فرار كرده بودند. به دنبال نگهبان گشتیم كه علت خالی بودند كارخانه را بدانیم اما هیچ كس نبود . روبروی كارخانه روستایی بود كه به آنجا رفتیم و گفتند: عراقی ها خمسه خمسه می زنند و گفتند: نیروهای نگهبانی به شهادت رسیده اند و ما فرار كردیم و هیچ كس نیست.