×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

خاطرات سایت

خاطرات شهدا

امروز : جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Friday, 22 November , 2024  .::.  خاطرات منتشر شده : 0 خاطره
<فصل دوم -سکوت شکسته – هورالحمار کابوسم، فاو میزبانم -خاطرات حاج محمود پاک نژاد-قسمت بیست و یکم
15 سپتامبر 2021

زمانی که پشت خاکریز نشسته و منتظر ساعت شروع عملیات بودیم، فرمانده به تک تک بچه ها سر کشی کرد و برای ما توضیح داد که:« نیروهای تخریب دارن معبر باز میکنن. کارشون که تموم بشه، یه نیروی اطلاعات ـ شناسایی میاد و ما رو میبره پای معبر.»

فصل دوم_سکوت شکسته_هورالحمار کابوسم،فاو میزبانم _ خاطرات حاج محمود پاک نژاد_ قسمت شانزدهم
07 سپتامبر 2021

کمتر از سه ماه مانده بود به عملیات والفجر ۸، جلسه توجیه ماموریت در پادگان انرژی اتمی برگزار شد. فرمانده اطلاعات ـ عملیات، آقای میرجانی، بر محرمانه بودن ماموریت تاکید داشت. اطلاعات قابل توجهی داده نشد ـ می بایست آخرین تماس با خانواده یا ارسال نامه را داشته باشیم.

سکوت شکسته -خاطرات حاج محمود پاک نژاد-قسمت پنجم
07 سپتامبر 2021

داشتم از سنگر فرماندهی خارج میشدم که ازم خواست نقشه منطقه را که در دست داشتم، باز کنم. دستورش را اجرا و نقشه را پهن کردم. او انگشتش را روی آبزیادی گذاشت و گفت:«قرارگاه معتقده کلید عملیات آزادسازی مهران اینجاست. توکل به خدا کنید و کار رو شروع کنید تا زودتر به نتیجه برسیم.»

شهید بابا محمد رستمی رهورد
04 آگوست 2020

ما در همان درختها جلوی عراقی ها مستقر شدیم كه سمت راست روستایی به نام دهلاویه بود وقتی برای شناسایی رفتیم از برادر درچه ای پرسیدیم كه چكار كنیم