روز سوم، نزدیک به نیمی از بچه هایی که برای آموزش آمده بودند، حذف شدند. در مجموع، کمتر از هفتاد نفر برای ادامه دوره نگه داشته شدند. سرعت کار و شیوه آموزش آن چنان با ریتمی تند انجام می شد که سه ساعت خوابیدن متوالی در ۲۴ ساعت به یک آرزوی دست نیافتنی تبدیل شده بود.
وارد فرودگاه مهرآباد شدیم. بدون هیچ تشریفاتی با اتوبوس تا کنارهواپیمای باری رفتیم. من و اکثر بچه ها برای اولین بار بود که هواپیما را از نزدیک می دیدم. حدود ۷۰۰ نفر، همه سوار هواپیمایی شدیم که صندلی نداشت. کف هواپیما نشستیم و با هر حرکت، موج ایجاد میشد و روی هم می ریختیم.
اول چفیه را که نقش میان آن پرچم جمهوری اسلامی ایران است، و بعد هم جزوه را روی نیمکت، کنار نهال قرار میدهد تا بتواند قوطی سوهان را از داخل ساک بیرون بیاورد، روی جلد جزوه با قلم درشت نوشته شده « مهران، مهریه فاو»، داخل پرانتز هم زیر آن جمله نوشته شده «خاطرات رزمنده دفاع مقدس، حاج محمود پاک نژاد»،.